ماکياوليسم (اندیشه های ماکیاول)21ص ورد
ماکياوليسم (Machiavellism)، عبارت است از مجموعه اصول و روشهاي دستوري که «نيکولا ماکياولي»، سياستمدار و فيلسوف ايتاليايي (1469-1527)، براي زمامداري و حکومت بر مردم ارائه داد. نيکولا ماکياولي که بنياد اين نظريه خود را پيرامون روش و هدف در سياست قرار داده، در کتاب خود شهريار (The Prince)، هدف عمل سياسي را دستيابي به قدرت ميداند و بنابراين، آن را محدود به هيچ حکم اخلاقي نميداند و در نتيجه به کار بردن هر وسيلهاي را در سياست براي پيشبرد اهداف، مجاز ميشمارد و بدين گونه سياست را به کلي از اخلاق جدا ميداند. ماکياولي معتقد است، زمامدار اگر بخواهد باقي بماند و موفق باشد نبايد از شرارت و اعمال خشونتآميز بترسد. زيرا بدون شرارت، حفظ دولت ممکن نيست. حکومت براي نيل به قدرت، ازدياد و حفظ و بقاي آن مجاز ميباشد به هر عملي از قبيل کشتار، خيانت، ترور، تقلب و... دست بزند و هرگونه شيوهاي حتي منافي اخلاق و شرف و عدالت براي رسيدن به هدفش روا ميدارد. اين مکتب بر اين باور است که رجال سياسي بايد کاملاً واقعبين و مادي و جدّي باشد. آنگونه سختگير باشد که اگر تکاليف ديني، اخلاقي و احساسات سد راه او شود؛ از آنها صرفنظر کند و هدفي جز رسيدن به مقصود نداشته باشد.
اصول ماکياولي:
نيکولا ماکياولي در شهر فلورانس ايتاليا در سوم مه 1469 به دنيا آمد و در سال 1527 درگذشت. در 25 سالگي وارد شغلهاي دولتي گرديد و در جنگ هاي داخلي به عنوان زنداني سياسي محبوس شد و به علت شرکت در توطئه کودتا شکنجه بسيار ديد. پس از آزادي سياست را کنار گذاشت و به کشاورزي و نويسندگي پرداخت. از او دو کتاب گفتارهاي سياسي و اجتماعي و حکومت شهرياران که مهمترين کتابهاست به جا مانده. به علت اغتشاشات اجتماعي در دوران وي، دروغ و نيرنگ فراوان بود اين عوامل باعث ايجاد عقايد نه گانه وي گرديد.
عقايد نه گانه ماکياولي به علت اغتشاشات حاکم در آن زمان شامل:
1 - هميشه در پي سود خويش باش
2 - جز خويشتن بر هيچکس اهميت نده
3 - بدي کن اما چنان کن که انگار نيکي مي کني
4 - حريص باش و هر چه را مي خواهي تصاحب کن
5 - خشن و درنده خوي باش
6 - به قول و وعده هاي خود عمل نکن
7 - چون فرصت بدست آوردي مردمان را بفريب
8 - در رفتار با مردم به حيله و زور متوسل شو
9 - همه ي سعي خود را بر جنگ مستمر ساز
عقايد ديگر ماکياولي
1 - ماکياولي مذهب را رد نمي کند اما اداره جامعه را مخصوص دولت و سياست مي داند
2 - مذهب در درون دولت است نه قوي تر از آن و دولت هايي که مذهب قوي ندارند فساد مي آورند.
3 - ماکياول هم چنين حکومت هاي جمهوري را بهتر از سلطنتي مي داند.
4 - معتقد است که در جامعه اي که انسان ها تهي از فضيلت هستند بايستي حکومت هاي ديکتاتور حکومت کنند تا تسلط بر مردم بي فضليت داشته باشند.
4 - چون جمعيت به حال خود رها شوند ايجاد فساد خواهند کرد.
5 - و اين دولت است که مانند پزشکي بايستي دائما مراقب حال ملت خود باشد.
6 - وي دولت و ملت را به پيکري تشبيه مي کند که اجزاي اين پيکر را قوانين و مقررات تشکيل مي دهند.
7 - از نظر ماکياول جنگ لازم و ضروري است. چون افلاطون جنگ ها را ناشي از خوي درندگي انسان ها مي داند.
8 - اما وي معتقد است که جنگ براي توسعه ي قدرت و بدست آوردن امکانات و منابع طبيعي و ثروت مورد نياز جامعه از ضروريات است.
اندیشه های سیاسی ماکیاولی
چکیده
اندیشه نیکولو ماکیاول (1527ـ1469) بازتاب محیطی که در آن پرورش یافته و انعکاس اندیشه حاکم بر فلورانس بود که با فروپاشی نظام ارسطویی و ساختار هستی شناسی تعریف جدیدی را از سیاست ارائه داد. او سیاست را بازتاب امور اجتماعی نمی دانست بلکه سیاست را فن حکومت و یا فن تسخیر قدرت معرفی میکند و آن را از حوزه اخلاقیات جدا می داند. بحث های ماکیاول اغلب جنبه روانی ـ سیاسی دارند تا اقتصادی و اجتماعی زیرا او دائماً بر نقش فردی تاکید می ورزد و جمهوری ها را تا زمانی مستقل می داند که رهبران فعال داشته باشد.
ماکیاول دنیای بشر را پهنه برخورد میان بخت و نیروی انسان می دید. تمام توجهش معطوف کسانی بود که بجای دیگران تصمیم می گیرند و به آنها توصیفه میکرد تا با اتخاذ ابتکارات گوناگون قانون بخت را علیه خود او بکار گیرند.
مفروضه اصلی ما در این پژوهش آنست که ماکیاول در تعیین مفهوم سیاست به منزله عملکرد و استراتژی قدرت راه را برای نظم سیاسی مدرن می گشاید.
واژه های کلیدی: «قدرت»، «بخت»، «اراده»، «اومانیسم»، «فضیلت»، «دولت».
مقدمـه:
ماکیاول دیپلمات، مورخ و فیلسوف عالی رتبه ای که تا به حال نظیر او را روزگار کمتر پرورانده است. ماکیاولیسم این مکتب نام آشنا در علم مدیریت با اندیشه ها و تجربیات ادیب فلورانسی شکل گرفت. نیکولو فیلسوف شهیر و سیاستمدار نامدار ایتالیا در سوم مه 1469 در شهر فلورانس متولد شد.
به خاطر رشد فکری و نفوذ سیاسی پدرش به مقامات علیه در سلسله مراتب اداری فلورانس دست یافت و بعدها حکم سفیر فلورانی را گرفت. پدرش مردی با فضیلت و در آن شهر به شغل قضاوت مشغول بود. نیکولو با دست یافتن به مشاغل سیاسی و مأموریت های برون مرزی عقاید و تفکراتش در مورد طبیعت انسان و چگونگی کسب، حفظ و گسترش قدرت شکل گرفت و از برخورد غیر انسانی صاحبان قدرت چنان متأثر شد که کتاب پرنس را مضایح غیر اخلاقی و انسانی دارد را نوشت